شهید مصطفی صدر زاده شهیدی فرصت شناس و ریسک پذیر

تاسوعای حسینی مصادف با سالروز عروج و پرکشیدن یکی از عاشقان و تربیت شدگان مکتب حضرت عباس است. آری مصطفی صدر زاده با نام جهادی سید ابراهیم در ساعات مقدس روز تاسوعا همان طور که خود او پیش از آن و شب تاسوعا پیش بینی کرده بود به آرزوی دیرین خود رسید و به مرتبه قهقهه مستانه و در شادی وصال عند ربهم یرزقون بودند مطابق با فرمایش پیر و مراد او حضرت روح الله رسید. از این رو مناسب است که از زاویه تحلیلی به یکی از ابعاد وجودی این شهید بزرگوار که نشان دهنده اوج فرصت شناسی و تفکر استراتژیک او است بپردازیم.
تعابیر حاج قاسم در مورد این شهید بزرگوار استثنایی و قابل تامل است. مثلا اینکه حاج قاسم می گفت: من عاشقش بودم. مثل سید ابراهیم و با تیپ او توی خیابان های تهران زیاده اما آن چیزی که او را متمایز می کرد این راه بود.
در مورد شهید صدر زاده یک نکته بسیار قابل تامل است و آن هم توجه به موقعیت شناسی، زمان شناسی، بهره گیری از فرصت ها در زمان خود و اتخاذ بهترین تصمیم در هر زمان بود. اگر بخواهیم به وقایع و اتفاقات و تصمیمات افراد و نقش آفرینی آنها نگاه درست و ارزیابی واقع بینانه ای داشته باشیم بایستی اقدامات و تصمیمات آنها را در زمان مربوطه مورد بررسی قرار داده و با توجه به مقتضیات آن لحظه از زمان و شرایط پیرامونی آن موقعیت ببینیم تصمیم و اقدام مربوطه در چه ظرف زمانی و مکانی بوده و چه آثار و تبعاتی در پی داشته است. در مورد شهید صدر زاده و عزیمت او به جبهه های نبرد و مقابله با تروریست های تکفیری داعش نیز باید از این زاویه به موضوع نگاه کنیم. الان پس از گذشت سالها و نابودی داعش و شنیدن صحبت های سرداران و هم رزمان و سایر شهدا در مورد شهید صدر زاده همه به حقانیت این شهید بزرگوار و ارزش بالا و استثنایی کار او واقفند. اما اگر برگردیم به آن سالها و فعالیت های این شهید را در ابتدای گشوده شدن جبهه های نبرد با تکفیری ها بررسی کنیم ارزش کار مصطفی و مصطفی ها را صدچندان بیشتر در می یابیم.
در ابتدای حمله داعش به سوریه از سوی ایران اعزام نیروی داوطلب به صورت رسمی صورت نمی گرفت و از این رو مراجعه ها و پیگیری های مکرر مصطفی بی نتیجه بود. می گفت به جاهای مختلف مراجعه کردم و تقاضای اعزام داشتم اما هر بار با پاسخ منفی روبرو شدم که ما اعزام نیرو به سوریه نداریم و همچین چیزی وجود ندارد. اما وی مثل خیلی های دیگر با اولین مانع و چالش از پا ننشست و از طریق برادران عراقی به خطوط نبرد با دشمن تکفیری وارد شد. خود او اذعان داشت که در آن مقطع ایران به دلایل مختلف نمی خواست که به صورت رسمی هیچ نیروی ایرانی در جبهه های نبرد سوریه حضور داشته باشد. از این رو این حرکت وی ریسک بسیار بزرگی برای او بود و حتی ممکن بود از جانب سیستم نظامی و امنیتی کشور نیز به عنوان یک فرد خاطی و تک رو شناسایی شود.
در یک مقطع زمانی وی به عنوان نیروی آشپزخانه به سوریه اعزام شد که خود حکایت جالب جداگانه ای را می طلبد. چرا که همسرشان در مورد این کار ایشان می گویند که وی حتی تخم مرغ درست کردن هم بلد نبود و حالا به عنوان آشپز رفته بود سوریه. پس از مدتی دستور می رسد که این تیم آشپزی آماده شوند و وسایل خود را جمع کنند برای بازگشت به ایران. اما او پاسپورت خود را برداشته و به صورت مخفیانه از تیم آشپزی جدا می شود تا بتواند در سوریه به حضور خود تداوم ببخشد. یکی از همراهان او در این گروه آشپزی از این حرکت مصطفی بسیار عصبانی شده و بیان می کند که با این حرکت اگر توسط نیروهای اطلاعاتی سوریه دستگیر شود، عواقب خطرناکی در انتظار وی است. این قبیل اقدامات نشانگر اوج شجاعت و ریسک پذیری این شهید بزرگوار و دست شستن از همه چیز در برابر رضای حق بود. الحق که مصطفی عجب پیرو و غلام خوبی در مکتب مرادش حضرت اباالفضل العباس بود.
جالب است ببینیم انگیزه زیاد و شوق زاید الوصف او برای پیوستن به جبهه مجاهدین چه بوده است؟ راست گفته اند که وقتی شیپور جنگ به صدا درمی آید مرد و نامرد از هم تشخیص داده می شوند. با آغاز درگیری های سوریه وی خبر محاصره شدن روستاهای شیعه نشین نبل و الزهرا توسط داعش را شنید و این جا بود که دیگ غیرت او شروع به جوشش کرد و تا لحظه شهادت این جوشش و خروش ادامه داشت. شدت این حرارت به حدی بود که حتی با وجود هشت بار مجروحیت هم از پا ننشست و هر بار پس از مداوای مختصر در سریع ترین زمان ممکن به جبهه های نبرد بازمیگشت. چیزی که پدر بزرگوار مصطفی هم بدان اشاره دارد و حتی در برخی اوقات با عصای زیر بغل و با همان لباس بیمارستان مجدد به جبهه ها بازمی گشت.
وقتی که از او پرسیدند چرا سوریه؟ او گفت سوریه امتداد تفکر حضرت امام است. این سخنان صدر زاده در شرایطی بود که داعش بخش زیادی از کشور سوریه را در اشغال خود داشت و خیلی از وادادگان و از خود باختگان شکست جبهه مقاومت را قطعی می دانستند و پیشنهاد مذاکره با داعش را مطرح می کردند. در ادامه پاسخ به این حد نیز اکتفا نکرد و گفت انشاءالله یک روز همین سوال را از من در مورد تل آویو بپرسید. این موضوع نشانگر عمق تفکر استراتژیک او و نگاه برگرفته از مکتب روح الله بود. نگاهی توام با عمل به تکلیف و وظیفه در هر لحظه و پذیرش هر آنچه که پیش آید و نه نگاهی شعارگونه و توام با عافیت طلبی
آری این است رمز ماندگاری مصطفی و راه مصطفی. فرصت شناسی، سخت کوشی، از پاننشستن، داشتن دید استراتژیک برای تشخیص وظیفه اصلی در هر لحظه از زمان، اتخاذ بهترین تصمیم ممکن و اقدام عملی برای اجرای آن تصمیم از ویژگی های بارز او بود. همان چیزی که حاج قاسم در وصف این شهید عزیز می گفت: زرنگ کسی نیست که سر مردم کلاه بذارد و پولش را زیاد کن. آدم زرنگ به این میگن که این جور فرصت ها رو می شناسد و از فرصت ها بهترین بهره و استفاده را می برد.